مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای حــرمـت قـبــلــۀ مــراد قــبــایـل! وی که بوَد قـبله هم به سوی تو مایل عـالـمـی از جـلـوهات ز پــای درآیــد گر فکـنی پـرده یک طرف ز شمـایل شـوق وصال تو بـال سـالک عـاشـق مـعـرفـت تـو کــمـال عـارف واصـل مست و خراب می تو عارف و عامی عـاشـق و دیـوانـۀ تو عـاقـل و جاهل سر به خـط تـیـغ تـو گـذاشـتـن آسـان پـای کـشـیـدن ز آسـتـان تـو مـشـکـل مُـردنِ بـا تـوسـت زنـدگـانـیِ بر حـق زنـدگـیِ بیتـو مُـردن است به بـاطـل طاعتِ بـیمـهـر تو بَـتَـر ز مـعـاصی خـصم تو را نیست بهـرهای ز نـوافل راه نـبـردهسـت بـر حـقـیـقت تـوحـیـد هر که نبـاشد به حق، به حقّ تو قائل اوفـتــد از آسـمــان بـه خـاک مـذلّـت هر که شود ذرّهای ز مهـر تو غـافـل ای که گـواهی دهد به فضل تو قـرآن مـهـر تـو شـد مـحـور تـمام فـضـائـل جـان به تـمنّـای تو بـرون رود از تن مهر تو هـرگـز برون نمیرود از دل پیـر طـریـقت تویی قـسم به حـقـیقت! بیتو کـسی ره نـبـرده است به منـزل مـوج ولای تو گر که دسـت نـگـیـرد غرق گنه کی رسد ز توبه به ساحل؟ عــدل الـهــی و روح نــامــتــنــاهــی بــاطـن مــوّاج و ظــاهــر مـتــعــادل سرّ مگـو، راز سـر به مُـهـر خـداوند فیض نخست، از نخـست اسـوۀ کامل جز تو که سر میدهد ندای «سَلُونی»؟ جـز تو که آگـه بـوَد ز جـمله مسائل؟ کـس نـکـنـد جــرأت مـقــابـلـه بـا تـو چـون نـگـرد ذوالـفـقـار را به مـقـابل پـای تـو پـویـد طـریق خـانۀ مـسکـین دست کـریـم تو میرود سـوی سـائـل بس که کشیدی به دوش، بار ضعیفان شـانـۀ تـو زخـم شـد ز بـنـد حـمــایـل دیـدۀ تــاریـخ چـون تـو بــاز نـیــابــد چرخ زند چـرخ بیتو عاطل و باطل عـمر تو یک عـمره بـود اوّل و آخـر کعـبه و مسجد تو را دو شاهـد عـادل آه! که بـا این هـمه فـضـیـلت و پـاکی سبّ تو میکـرد خصم دون به محافل نان جـوین تـو تـر به خـون دلـت بود شـهـد به کـام تـو، بـود زهـر هـلاهـل خار به چشم تو، استخوان به گـلویت خـون به دلت از جـفـای مردم جاهـل فـرق عـدالـت به تـیـغ ظـلـم دو تا شد پـایـۀ دین شد در این مـیان، مـتـزلزل کیستی؟ ای مهربانْپدر! که به فرزند تــا دم آخــر کـنـی ســفــارش قــاتــل |